بگذر ای خواجه و بگذار مرا مست اینجا

که برون شد دل سرمست من از دست اینجا

چون توانم شد از اینجا که غمش موی کشان

دلم آورد و به زنجیر فرو بست اینجا

تا نگوئی که من اینجا ز چه مست افتادم

هیچ هشیار نیامد که نشد مست اینجا

کیست این فتنهٔ نوخاسته کز مهر رخش

این دل شیفته حال آمد و بنشست اینجا

دل مسکین مرا نیست در اینجا قدری

زانک صد دل چو دل خسته من هست اینجا

دوش کز ساغر دل خون جگر میخوردم

شیشه نا گه بشد از دستم و بشکست اینجا

نام خواجو مبر ای خواجه درین ورطه که هست

صد چو آن خستهٔ دلسوخته در شست اینجا


بلاگسر*اشعار خواجوی کرمانی*زندگی نامه خواجوی کرمانی دل ,خواجوی ,مست ,هست ,کز ,صد ,خواجوی کرمانی ,مست اینجا ,ای خواجه ,اینجا که ,خون جگرمنبع

غزل شماره دهم ۱۰ از خواجوی کرمانی

غزل شماره نهم ۹ از خواجوی کرمانی

غزل شماره هشتم ۸ خواجوی کرمانی

غزل شماره هفت ۷ خواجوی کرمانی

غزل شماره شش ۶ خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی غزل شماره پنجم

شعر چهارم غزل خواجوی کرمانی

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Newtech خیابون طراحی داخلی Armanimm log اجناس فوق العاده هر چی بخوای ایده های معماری و بازسازی ساختمان تا دیر نشده خرید کن تیم آنلاین آپشن خودرو